-امروز یک صبح سرد پاییزیه که خورشید میدرخشه .
-چقدر دلم تنگ شده برای حالو هوای وبلاگ و دوستان معدود وبلاگیم . اکثرشون دیگه وبلاگی ندارن و آرزو میکنم هر کجا که هستند روز و روزگار به کامشون باشه .
-ما هم هستیم .
-روابط من و همسرم کاملا شکل دوستانه ای به خودش گرفته و خالی از هر حسو حال رمانتیک و زیبا . هرچند از اولش هم خیلی این بعد در زندگی ما پررنگ نبود و همه چیز از طرف من بود . به هر حال یک رابطه نیاز به مراقبت و نگهداری داره و متاسفانه به ما این قسمت رو خیلی خوب آموزش ندادن . با این وجود قدردان آرامش رابطه مون هستم و ویژگیهای انسانی و خوب همسرم .
-این روزها بعد سالها پسرم هیجانات عاشقانه رو با طعم تازه تری مهمون قلبم کرده . رشد و قد کشیدنش ، بزرگ شدنش ، حرف زدنش پر از زیبایی و درک عظمت پروردگاره .
-محیط کار هم که درگیر تغییرات اساسی شده که فعلا میشه باهاش کنار اومد و برای بعدش هم به بهبود اوضاع امیدوارم .
-خدایا . بهمون رحم کن . کمک کن . قدرت بده . امیدوارم دفعه بعدی که اینجا مینویسم همه چیز در بهترین حالت ممکن باشه و از این روزها هم بهتر و بهتر . آمین
درباره این سایت